شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)

شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)

شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)

شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)

شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)
شعر جادوی سکوت (فریدون مشیری)
ﺖﺒﺛ ﻩﺪﺷ ﺭﺩ ﺩﺎﺘﺳ ﻰﻫﺪﻧﺎﻣﺎﺳ ﺕﺭﺍﺯﻭ ﮓﻨﻫﺮﻓ ﺩﺎﺷﺭﺍ
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما
ﺕﺎﻋﻮﺿﻮﻣ
ﻮﻴﺷﺭﺁ
ﻰﻧﺎﺒﻴﺘﺸﭘ ﻦﻳﺎﻠﻧﺁ
ﺭﺎﻣﺁ
ﻥﺎﮔﺪﻨﺴﻳﻮﻧ
ﻰﺠﻨﺳﺮﻈﻧ
ﻮﺠﺘﺴﺟ
ﺪﻳﺪﺟ ﻦﻳﺮﺗ ﺐﻟﺎﻄﻣ
ﺕﺎﻧﺎﻜﻣﺍ ﻰﺒﻧﺎﺟ
ﺕﺎﻐﻴﻠﺒﺗ
قالب گراف
ﺮﻌﺷ ﻯﻭﺩﺎﺟ ﺕﻮﻜﺳ ﻥﻭﺪﻳﺮﻓ) (ﻯﺮﻴﺸﻣ

 


جادوی سکوت

 من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

فریدون مشیری

    منبع:rahpoo.com


تعداد بازديد : 662
یک شنبه 4 / 5 / 1392 ساعت: 23:32
نویسنده:
نظرات(0)
می پسندم نمی پسندم
  • دسته بندی : شعر,,
ﺖﺴﻴﻟ ﺕﺎﺤﻔﺻ
تعداد صفحات : 59
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد
ﻩﺭﺎﺑﺭﺩ ﺎﻣ
ﺐﻟﺎﻄﻣ ﻰﻓﺩﺎﺼﺗ
ﺩﻭﺭﻭ ﻥﺍﺮﺑﺭﺎﻛ
ﺖﻳﻮﻀﻋ ﻊﻳﺮﺳ
ﻝﺩﺎﺒﺗ ﮏﻨﻴﻟ ﺪﻨﻤﺷﻮﻫ
ﮏﻨﻴﻟ ﻥﺎﺘﺳﻭﺩ
ﻯﺎﻫﺪﻧﻮﻴﭘ ﻪﻧﺍﺯﻭﺭ
ﻪﻣﺎﻧﺮﺒﺧ
ﻦﻳﺮﺧﺁ ﺕﺍﺮﻈﻧ ﻥﺍﺮﺑﺭﺎﻛ